سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

میم مثل مادر

عشق رو میشه تو همین کلمه خلاصه کرد

مادر

 

 

یک لحظه حتی چشم از من بر نداری

من با نگاهت زنده ا م باورنداری؟

باور نداری پلکی از من چشم بر دار

آنوقت می بینی مرا دیگر نداری
  

 

 

ساحل امروز خموش است

ماسه ها شسته و نمناک

موج کف بر لب و دیوانه و مست

سوی من می اید و بر می گردد

مرغ دل گرچه اسیر قفس است

همره موج ندانم که چرا میخواند

مادر!امروز دلم شعر ترا میخواند

بر سر سنگ به نزدیکی اب

مرغکی گرم عبادت

سر یک پای ستاد ست، دعا میخواند

پر این مرغ سپید است، از رهی

سینه اش پا ک زکین

به چنین پاکی و خوبی به خدا مادرم است این

از رهی دور رسیدست ومرا میخواند

 

 

سلام

روز امروزو به همه دخترای این وبلاگ تبریک میگم

امیدوارم دخترای خوبی باشید و شوهراتونو اذیت نکنید.

امروز به همتون تبریک میگم ، مخصوصا به پسر بد....

یوهاهاهاها.... 



[ دوشنبه 90/3/2 ] [ 9:35 عصر ] [ پترس ]

نظر

یوهاهاهاهاها

یه روز پسر بد میخوره به دیوار برمیگرده

 یوهاهاهاهاهاها

یه روز رها میره معدن، بقیش باشه واسه بعدن

بازم یوهاهاهاها

یه روز زینب میره دریا، بقیش باشه واسه فردا

یو هه ها هه ها هو هو هو

یه روز یه ترکه میخوره زمین، بلندش میکنن میبینن ستایشه

هاهاهاهاهاهاها

یه روز به سحر میگن بگو دوچرخه، میگه دوچرخه، میگن برو بچه دماغو

یه یه یه یه یه

یه روز یه یه نفر داشته میرفته نگو داشته میومده

یاه یاه یاه یاه یاه...بخندید دیگه ،آخه پارمیدا بوده

رشتیه بچه قم بوده

یوهاهاهاها، فکر بد نکنیدا ، من نبودم

راستی تو مطلب بعدم میخوام عکسمو بذارم تو وبلاگ

 



[ شنبه 90/2/31 ] [ 6:41 عصر ] [ پترس ]

نظر

اراذل یه جک بگید

یه چندروزیه درسام سبک تر شده، احتمالا تا چند روز دیگه وقتم خیلی آزاد بشه. دنبال اینم که یه خط تلفن بخرم و adsl بگیرم تا هزینه اینترنتم بیاد پایین. البته فقط دارم بهش فکر میکنم، قصد خرید ندارم. وای که چقدر وبلاگمون سنگین شده، دو ساعت طول میکشه تا بالا بیاد. فکر کنم اون چند تا خر باعث شدن اینهمه سنگین بشن، خب خرن دیگه نمیفهمن که، راستی شنیدید قیمت خر بعد از سهمیه بندی بنزین رفته بالا؟ آره دیگه قیمت وبلاگ ما هم رفت بالا. تنوع خرو حال کردید!؟

حالا از خر که بگذریم میرسیم به شما، اولین چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد این بود که رفتم مطلب ستایشو خوندم.آخه یکی نیست بگه ستایش، تو نمیگی یه وقت این وبلاگ فیلتر شه، اونوقت اینا باید مثل بچه یتیما توی نت سرگردون بشن؟ خب اصلا چه کاریه زن جماعت بره خرید؟ اصلا چه کاریه مرغ بخره اونم از قسمت سینش؟ اصلا کی توی این گرونی مرغ میخوره؟ تازه اونم توی روسیه!!! اصلا کدوم خری میره زن روسی بگیره؟ آخه سوسیسم شد غذا؟ آخه بال مرغو میخوای چیکار؟ اصلا کی گفته اون مغازه داره سوسیس داره؟ من خودم رفتم نداشت.

میبینم که سحرم همه خبرارو به روز شده توی وبلاگ میذاره، زده رو دست خبرگذاری ایسنا وایرنا. باید بهش بگیم خبرگذاری سحرنا، شماها که میدونید من سحرو خیلی دوس دارم ولی بهتون نمیگم تا بمونید تو خماری.

شنیدم که پسر بدم پسر خوبی شده( من که نمیگم سحر بهم گفته) میگن که با زینب یه گروه تشکیل دادن. اینم همون س ح ر بهم نگفت خودم فهمیدم. میگن که دخترا رابطه خوبی با پسرای وبلاگ برقرار کردن. منظورم از پسرا همون پسر بد بود ولی چون خیلی پسر خوبی شده اندازه چند تا پسر واسه ما ارزش داره. شنیدم همه بهش میگن بابا، خب منم میگم بابا، راستی پسر بد، نه ببخشید، بابا من ترم جدیدم داره شروع میشه، تازه زنم میخوام بگیرم. اگه پولت برسه بچه هم میگیریم.

خودمونیم اسم رهارو باید بذاریم شمس ا...  ، آخه بیچاله هروقت میاد مطلب بذاره سریع یکی پشت بندش شتلق یه مطلب میچسبونه. نمیذارن بنده خدا حرف بزنه. شمس ا... خانم، من درکت میکنم. اصلا هرکی بعد از شمس ا... مطلب بذاره باید ضرر زیان پرداخت کنه.

زینبم که هرچی فحش بود اومده نوشته، آخه بعد قضیه سوسیس باید همچین مطلبی میذاشتی زینب؟ اصلا این جا شده مرکز فساد، یکی میره سوسیس میخره، یکی فحش میده تازه پسر بدو شماها منحرف کردید، شده پسر خوب. زینب تو هم پسر بدی شدیا!! نکنه زینب همون پسر بده؟ پسربد خانم شما بعد من مدیر این وبلاگی. شما تاج سری

خب دیگه کی مونده؟ آهان پارمیدای گل مونده. خب سلام پارمیدا... خوبی؟ کجایی تو دختر؟ اصلا دلم واسه حرفای سیاسیت تنگ شده. دیگه جمعتون جمع شده دیگه، زینب که فحش میده. سحر که خودش چند بار فیلتر شده، ستایش که سوسیس فروشی راه انداخته، پسربد رو هم که منحرف کردید، شمس ا... هم که توی این وبلاگه اصلا شانس بهمون رو نمیکنه، فقط مونده تو یه حرف سیاسی بزنی تا در وبلاگو تخته کنن.اونوقت کی میره رشوه بده تا وبلاگو باز کنن. تو هم که اصفهانی ای، عمرا یه دونه یه قرونی هم خرج نمیکنی...

پترسم که معلوم نیست کجا رفته، اونم اگه این دفعه پلیس بگیردش به جرم انگشت توی سوراخ کردن میندازنش زندان. میگم عجب گروهی تشکیل دادیما،هرچی ارذله جمع شدن اینجا.

راستی هرکس بیاد یه نظر بذاره، قانونایی رو که به نظرش به درد این وبلاگ مبخوره رو بگه. مثلا من میگم هرکسی که مطلب میذاره باید مطلبش حداقل تا 48 ساعت مطلب اول وبلاگ باشه،کسی حق نداره زودتر از این زمان مطلب جدید بذاره، یا اینکه کسایی رو که انتخاب میکنیم واسه نویسندگی این وبلاگ چه جور آدمایی باید باشن.

راستی امروز همه باید یه جک بگن... همینجوری هرچی یادتون اومد بگید نیازی به فکر کردن نداره....

مثلا من الان یه دونه میگم....

وایسا الان میگم...

هولم نکنید دیگه....

اصلا نمیگم....

یوهاهاهاها...

 باشه میگم...

قوچعلی میخواست سوار گاوش بشه گاوه مو مو میکرده قوچعلی میگه خفه شو اول مو بعد تو

هه هه هه....

ها ها ها ها....

یه یه یه یه یه....

وای که چقدر با مزه بود....

به قول سحر یو ها ها ها ها....

بخندید دیگه....

جون پارمیدا بخندید و مارو ضایع نکنید...

اه اه اه.... وقتی میخندی چقدر زشت میشی!!

خب حالا همه باید یه جک بنویسن، هرچی که دوس داشتید. هرچی که به ذهنتون رسید...

قول میدم حتی اگه بی مزه بود بخندم....

 

 راستی یه خورده که وقتم بیشتر باز شه میام واستون نظر میذارم، نظراتونم جواب میدم



[ چهارشنبه 89/11/20 ] [ 12:38 صبح ] [ پترس ]

نظر

بالاخره پترس به دنیا اومد

بالاخره من دارم به دنیا میام. میدونم که دردشو شما کشیدید. آخه هر وقت که میاید میبینید تولدمه، مجبور میشید همش نظرای طولانی واسم بذارید. ولی باور کنید این دفعه دیگه خودمو لوس نمیکنم و به دنیا میام. فقط یه خورده استرس دارم. اعتماد به نفسم اومده پایین. شما تشویقم کنید تا راحت بیام بیرون.


میدونم هنوزم باور نمیکنید که تولدمه ولی به جان خودتون تولدمه. اصلا به جان خودم، خوب شد!؟! حالا زود تند سریع کادوی منو بردارید بیارید.


حالا به افتخار تولد من:


دست دست دست.....


هو هو.... هو هو....


دست دست دست.....


دست دست، حالا رقص ، خوشگلا باید برقصن....


ههههههههههههههههوووووووووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااا


وای که من چقدر خوشبختم.


وای که شماها چقدر دوسم دارید....


وای که من چقدر خوشحالم..........


وای که شما چقدر عاشق منید....


وای وای وای ...... وای که من چقدر دوست داشتنی ام. وای که من چقدر جیگرم.....


وای وای وای... خیلی وای....


وای که چقدر کادو واسم اوردید....


چه تبریک بگید چه نگید دوستتون دارم..................................... این یه دونه رو خالی بستم، به دل نگیرید.


کادو یادتون نره.....

روز تولدمو که از قبل گفته بودم تعطیل کنن،اونا هم توی تقویم تعطیلش کردن. ولی دیدم یه روز تعطیلی حال
نمیده، به خاطر همین زنگ زدم گفتم این چه وضعشه، مثلا تولد منه ها!!! اونا هم کلی خجالت کشیدنو به بهانه
آلودگی هوا دو روز تعطیلی زدن تنگش.شما هم برید حالشو ببرید، البته فقط برو بچ تهران. ولی خب واسه بچه
های شهرستان هم همچین بد نشد،آخه جمعه که روز تولدمه رو هم از قبل تعطیل کردن.راستی میدونید 12 آذر
 چه روزیه؟ برید توی تقویم نگاه کنید حالشو ببرید. تاحالا بهتون گفته بودم که من از بچگی بدشانس بودم. اگه
گفته بودم که هیچ ولی اگه نگفته بودمم بهتون نمیگم تا یه وقت نفهمید. مناسبت روز تولد من توی تقویم مصادف
است با روز جهانی معلولین. جون مادرت نخند. گفتم جون مادرت...! نمیخوای نیشتو ببندی؟ باشه، ولی خیلی
نامردی. برو به خودت بخند. دماغشو نگاه کن، چقدر ضایعه، کلا قیافت مثل برج زهره مار میمونه. اه....
نخند دیگه
.
بخند ولی اول کادوی منو بده....بدو بدو بدو.....
 


راستی واسه این که با من بیشتر آشنا بشید وبدونید که من چه جونوری هستم ، واستون طالع بینی متولدین آذر رو گذاشتم تا حالشو ببرید، تقریبا 80 درصدش راجع به من درسته.


تولد همه متولدین آذر رو بهشون تبریک میگم. تبریک تبریک تبریک.....




مشخصات کلی متولدین آذرماه:


پر شانس‌ترین فرد ، ساده و بی آلایش ، عاشق تعلیم و تربیت ، سازش‌کار ، با هوش و با نشاط ، اهل دین و مذهب و معنویّات ، کنجکاو ، خوش قلب ، دوست داشتنی ، علاقه‌مند به مسافرت و گردش ، اجتماعی و خوش مشرب ، اهل تجربه، سخاوتمند ، با ذوق ، چالاک ، یک دفعه حرف شیرین می پراند ، انعطاف پذیر ، فراموشکار ، اهل عدالت ، مشتاق و پر انرژی ، زود خسته می شود


علاقه‌مند به معاشرت و دوست یابی ، مرتّب کار عوض می کند ، عاشق تنوّع ، شاد و خندان ، با شهامت ، پاک و معصوم ، دعوائی و زودرنج ، اهل فرار از مسئولیّت ، خوش ذات ، صادق ، کم دقّت ، خوش بین ، منطقی ، مهمان دوست ، ولخرج ، رک گو ، اهل سؤال و جواب ، دمدمی مزاج ، برای دوست هر کاری می کند ، عاشق شهرت و افتخار ، خونگرم ، با معلومات ، سریع الانتقال و باهوش ، خوش گذران ، چیز فهم ، مشتاق بیان حقایق .


مرد متولد آذر


صادق و راستگو، دمدمی مزاج، در عشق کم اعتنا، خواهان آزادی و بی‌قیدی و طرفدار تنوع و مسافرت، خطرناکترین شوهر دنیا است( از من بترسید...). صاحب بزرکترین کلکسیون دوست آشنا در دنیاست، به هنگام انتخاب دوست به جای توجه به ظاهر دقت خود را متوجه باطن آنها میسازد.


زن متولد آذر


اهل منطق و واقعیت، مهمان دوست، بی ریا و پول خرج کن، بی نظم و انضباط، راستگو اما بد زبان و درشت‌گو، زبان متولد این ماه نیشدار و پر کنایه است اما قلبش پاک و صمیمی و بی ریا ست. بیشتر اهل شکار افتخارات و شهرت است تا اهل شکار و پول و مادیات.

 



[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 6:12 عصر ] [ پترس ]

نظر

پترس و وبلاگش یک ساله شدن

 

سلام

  
    میخواستم چند هفته پیش همچین مطلبی رو بذارم ولی چند تا مشکل پیش اومد که نتونستم این کارو انجام بدم. چند هفته پیش، پترس و وبلاگش یک ساله شدن. خواهش میکنم تشویق نکنید..... لطفا با تشویقتون، جو رو  متشنج نکنید. کادوهاتونم بیارید دم خونمون. میگن تا گوساله گاو بشه، دل صاحبش آب بشه.... البته این فقط یه ضرب المثله و هیچ ربطی به من نداره.

آره... داشتم میگفتم. یه سالی بود که وقت بی ارزشتونو با مطالب با ارزشم گرفتم.خوب کاری کردم... دم خودم گرم. توی این آپم میخواستم چندتا چیز ازتون بپرسم. یعنی چند تا سوالو باید جواب بدید. لطفا بدون خجالت کشیدن از من به این سوالا بجوابید!

1- میخوام بدونم که پترس توی ذهن شما چه نوع شخصیتی داره(یعنی مشخصات اخلاقیشو بگید) مثلا بنویسید پترس خیلی بی ادب، بیشور، همش با دخترا میپره،لوس، ننر، بی فرهنگ، شهوت ران، بیخیال، ترسو، اسکل ، خز و .... هستش.(چیزای خوبمو هم بنویسید تا اعتماد به نفسم پنچر نشه)بدون رودروایسی بنویسید و از من خجالت نکشید.

2- مطالبی که توی وبلاگ گذاشته میشه چه جوریه؟منظورم اینه که ،این مطالبی که تا حالا توی وبلاگ گذاشته میشد در چه حدی بودن؟

3-از کدوم مطلب این وبلاگ بیشتر خوشتون اومده؟

منو زینب و رها، از چیزایی که مینویسید، توی مطالب بعدیمون استفاده میکنیم.(عمرا...) توی نظر سنجی ای که سمت راست وبلاگ هستش هم شرکت کنید.

همین!!!

راستی 2 تا گروه  به نام دوستای پترس و دشمنای پترس درست کردم.لطف کنید سریع برید عضو بشید تا تاریخ مصرف این گروه ها تموم نشده.

 

هرکی نظر نذاره، ایشاا... به حق 5 تن ال ابا صورتش 14 تا جوش گنده دربیاره.( از نوع چرکیش)



[ شنبه 89/8/1 ] [ 1:51 صبح ] [ پترس ]

نظر

توی این شبها دوست و دشمن واسه پترس دعا کنید.

شهادت امام اول شیعیان وشیر سپاه محمد و عدالت خدا روی زمین،حضرت علی (ع) را به بانوی جوان وپاک اسلام حضرت زهرا (س) وفرزندان رشید وبزرگوار ایشان وخاندانش و تمام دوست داران آن حضرت تسلیت میگم.

آی مردم آی مردم،علی از دنیاتون سیره

خیلی شرمنده ام از امام اول شیعیان، چون خیلی دیر آپ کردم و اینکه این کارهارو دیر انجام دادم ولی امیدوارم که ازم قبول کنه.

سلام بچه ها

نماز و روزه هاتون و نظر و نیازاتون قبول باشه.

دوست و دشمن،هرکس که پترسو دوست داره یا ازش بدش میاد،واسش دعا کنه.

امیدوارم هر حاجتی که داری، توی همین روزایی که درهای رحمت خدا بازه،از خدا بگیری.

اینم چند تا حدیث از حضرت علی (ع):

-عجب دارم از کسی که از مرگ میترسد و از گناه نمی ایستد.
-هرکه خوش خو باشد روزی اش افزون شود.
-از 3 خصلت دور باش،حسدو حرص و تکبر.
-هرکه به خاطر هرگناهی از برادرانش دوری کند،دوستانش اندک گردنند.
-فریبکار،زبانش شیرین وقلبش تلخ است.
-سائل را دست خالی برمگردان،گرچه با نیم دانه ای انگور یا خرما.
-دوست داشتن دنیا سر همه گناهان است.
-برتری مردم به یکدیگر به دانش و خردهاست،نه به ثروتها وتبارها.
-هرکه خرد نورزد خوار شود،وهرکه خوار شود احترامش نکنند.
-آنکه ساعتی خواری آموختن را تحمل نکند،همیشه درخواری نادانی خواهد ماند.

دعا یادتون نره



[ سه شنبه 89/6/9 ] [ 3:15 صبح ] [ پترس ]

نظر

شوخیه ایرانسل

 

  چندروز پیش یه پیام از ایرانسل واسم اومد که فکر کردم که ایرانسل هم مارو اسکل گیر آورده.

پیام ایرانسل:
مشترک گرامی باشارژ 271551 ریال دیگر برنده 15000 ریال اعتبار هدیه داخل شبکه ایرانسل خواهید شد(ایرانسل)

ولی یه خورده که فکر کردم دیدم که باهام شوخی کرده آخه ما با هم شوخی داریم.بعضی وقتا بهم اس میده منم همون اس رو واسش میفرستم. بعدش هم کلی میخنده.البته یه خورده شیرین میزنه ولی برای سرگرمی خوبه.

 

           نظر یادت نره، ok؟    



[ جمعه 89/6/5 ] [ 3:21 عصر ] [ پترس ]

نظر

جشن تولد سرکاری

امروز میخوام یه حقیقتی رو بگم که واسه خیلیا شنیدنش سخته قول بدید که فحشم ندید.   شاید الان هم به خاطر همین اومدی توی وبلاگ.

اگه راستشو بخوام بگم، باید اینجوری بگم که من وقتی مطلب قبلیمو که نوشتم به جز چند نفر کس دیگه ای نیومد نظر بذاره ،   منم حوصله نداشتم چند روز بیشتر صبر کنم  چند وقتی هم بود که احساس کمبود محبت میکردم        و یه هفته ای بود که کسی بهم محبت نکرده بود    وبه محبت های شما نیاز داشتم.    

البته قول داده بودم که سر کار نذارمتون ولی چون نیومدید مطلب به این جیگری رو بخونید این کارو کردم. این مطلب قبلی که زینب جون واسه تبریک تولدم نوشته بود هم هماهنگ شده بود.     البته نرگس خانم نزدیک بود که مارو لو بده.     

ولی عیبی نداره تولدم برج 9 امساله،کادو یادتون نره.          باید از همتون به خاطر احساساتی که به پای من ریختید تشکر کنم.     اینم میدونم که خیلی دوستم دارید    ولی چون بلد نیستید که چه جوری بهم بگید بجاش بهم فحش میدید.نامردا....!             

از آبجی زینب هم ممنونم به خاطر همکاریش.این نرگس خانمو نمیدونم از کجا فهمیده بود.

ازپارمیدا هم که واسه تبریک تولدم از اسب و  الاغ  و  گاو     و اردک و لک لک و اجاق گاز و فندک و...استفاده کرده بود می ممنونم.آمینا خانم هم کیک تولد آورده بود،   دسش درد نکنه،اونقدر خوشمزه بود که بچه ها شمعاشو هم خوردن. 

راستی کیانا جون بهم گفت که دوباره تکرار کنم که اینجانب پترس،پسر هستم.   چون یکی پیام گذاشته بود وقصد تجاوز به منو داشت.

یکی از بچه ها به من گفت که پشتت حرف زیاده.      ولی من برگشتم دیدم که پشتم کسی نیست.    پرسیدم چه حرفی؟ گفت اینکه همش با دخترا می پری.    یه خورده فکر کردم دیدم خوب راست میگه ،    ولی باور کنید تقصیر من نیست،نمیدونم چرا پسرا نمیان نظر بذارن،      مثلا همین قضیه تولد،یه پسر نیومد بهم تبریک بگه      ولی دخترایی رو هم که نمیشناختم اومدن تبریک گفتن

راستی چند تا از بچه ها قرار بود که واسم آستین بالا بزنن. خیلی نامردید،  پس چی شد؟

نتیجه گیری:
1-به خاطر اینکه من دیگه از این کارای خوب نکنم، تند تند بیاید وبلاگم نظر بذارید.

2-توی هر نظر شروع کنید به محبت کردن،مثلا وقتی اومدید دیدید که چرت و پرت نوشتم نزنید تو ذوقم.الکی ازم تعریف کنید(مثل الان).مثلا بگید به به عجب وبلاگ قشنگی.    هندونه بذارید زیر بغلم دیگه.

3-باید 2 تا بادیگارد استخدام کنم تا کسی جرات نکنه  دوباره بهم ...اوز کنه. 

4-از این به بعد هروقت پیام خصوصی تولد منو دریافت کردید سریع بیایدچون یا به بیماری کمبود محبت دچار شدم    یا آپ کردم.

5-خدایا  اگه هرکس کمتر از یه بار توی هفته بهم سر زد مثل مرغ پرپرش کن. آمین! 

البته این آخری تهدید بود نه نتیجه گیری. بعضی وقتا تهدید هم لازمه دیگه.

 

                           نظر یادت نره، ok؟  



[ سه شنبه 89/5/19 ] [ 4:5 صبح ] [ پترس ]

نظر

خونه خالی(مکان)

توی این چند روزی که نبودم،اتفاقات جالبی واسم رخ داد.قبل از هرچیز اول وضعیتمو توی این چند روز مینویسم.
چند روزیه که خونمون به علت مسافرت خانواده خالی بود.منظورم مکان نبودا،ولی از مکان بدتر بود.چون چند وقت پیش چندتا از همکلاسیام بهم گفتن چرا ما تا حالا خونه شما نیومدیم،منم گفتم خوب حتما تا حالا خونه ما خالی نشده.گفتن باشه پس هروقت خالی شد به ما بگو بیایم.
منم بعد از خالی شدن خونه زنگ زدم بهشون گفتم زود بیاید که خونه مکانه.اونا هم مثل لاشخور چند ساعت نشد که اومدن.حنابندون وعروسی رفیقم که قبل از نامزدیش خیلی باهم رله بودیم همون شب و شب بعدیش بود.حنا بندون که تموم شد بچه محلا از یه طرف و همکلاسیای دانشگاهم از یه طرف دیگه اومدن ریختن خونمون.یه عده از بچه ها آهنگ گذاشته بودن و اونقدر صداشو برده بودن بالا که هر کی از کنار خونه رد میشد فکر میکرد که اینجا پارتی گرفتیم،یه عده از بچه ها هم پای کامپیوتر داشتن فوتبال بازی میکردن،کاپ انداخته بودن.منم بین همینا بودم.2نفر بازی میکردن 10 نفر تشویق میکردن. از همه جالبتر تشویق طرفدارا بود که برای روحیه دادن به بازیکنا،اسم دوست دخترای اونا رو صدا میزدن. یه عده از بچه ها هم خسته بودن گرفتن خوابیدن،البته هرکدومو که نگاه میکردی میدیدی حداقل یه بالشت بغل کرده(اینم از معضلات بالا رفتن سن ازدواجه) ،یه عده هم که از غذای حنا بندون سیر نشده بودن داشتن توی آشپزخونه واسه خودشون غذا درست میکردن. بعضی ها هم با دوست دخترشون یا صحبت میکردن یا اس ام اس بازی.
صبح که شد یه عده بیدار شدن و یه عده تازه میخواستن بخوابن.بالاخره دم ظهر بعضیا رفتن خونشون ولی خیلی زود برگشتن که بریم عروسی.جاتون خالی بچه ها واسه عروسی موهای منو فشن کردن،چقدر بهم میومد،چه جیگری شده بودم من.بچه ها میگفتن موهای تو جون میده واسه فشن کردن. وقتی با اون موها رفتم بیرون یه خورده خجالت میکشیدم ولی چیزای جالبی هم متوجه شدم.دختری پیدا نمیشد که نگاه نکنه(یعنی همه دخترا عقلشون به چشمشونه)

رفتیم عروسی،از تالار برگشتنی سوار ماشین شدیم که بریم دنبال ماشین عروس فقط 4تا لز بچه ها از 2تا پنجره اومده بودن بیرون،بقیه هم یا روی سقف بودن یا از ماشین آویزون بودن.فقط من با یکی از بچه ها توی ماشین مونده بودیم.
نکته:بابام ماشینشو با خودش نبرده بود منم از موقعیت استفاده کردم،ماشینو برداشتم رفتیم عروسی. ماشین بابام پیکانه. البته اینو بگم که زانتیاست فقط روکش پیکان انداختیم که کسی اونو ندزده.
چند دقیقه ای بود که دنبال ماشین عروس بودیم که یه دفعه ماشین عروسو گم کردیم،چندتا ماشین هم دنبال ما افتاده بودن فکر میکردن که ما میدونیم ماشین عروس کجا رفته.منم که دیدم اینجوریه بردمشون تمام تهرانو گشتیم اونا هم پشت سر ما بوق میزدنو میومدن.خسته شدیم گفتیم دیگه برگردیم،وقتی برگشتیم محل، اونایی که دنبالمون بودن وقتی که دیدن اسکل شدن چند تا فحش دادنو رفتن.ما هم کلی خندیدیم.بعدش یکی از بچه ها زنگ زدو پرسید که ماشین عروس کجاست، منم رفتم همونجا. دور میدون بودیم که یه دفعه جلوی ماشین عروس دراومدیم.وقتی داماد(رفیقم) مارو دید خیلی خوشحال شد.رفتم جلوتر دستی رو کشیدمو راه رو بستم.یه دفعه در ماشینو که باز کردم 10،15 نفر از توی ماشین ریختن بیرون وشروع کردن به رقصیدن.داماد مجبور شد بیاد پایین به ما شاباش بده.منم راهو باز کردم بعدش افتادم پشت ماشین عروس. یه دفعه نمیدونم کدوم اسبی جلوی ماشین عروس زد روی ترمز،منم با کمال خونسردی و اعتماد به نفس بالا وبی رحمی تمام زدم به ماشین عروس.

تصادف با ماشین عروس

با این حرکت من همه زدن رو ترمز ببینن چی شده حالا شما فرض کنید که من با یه پیکان(زانتیا)که روی سقف اون چند نفر نشستن و 5،4 نفر از پنجره اومدن بیرون، زدم به ماشین عروس.یه دفعه همه ساکت شدن.داماد سرشو از پنجره آورد بیرون ببینه چی شده.منم سرمو از پنجره آوردم بیرون گفتم منم منم برو. داماد که از جمله ی من خندش گرفته بود شروع کرد به حرکت کردن.بعدش ماهم دیدیم داره میخنده گفتیم یه بار دیگه بزنیم تا بیشتر بخنده. ولی دیگه شورشو درنیاوردیم چون همون یه بار قشنگ بود.عروسی هم تموم شد.شما هم برید دیگه،چی میخواید.

نتیجه گیری اخلاقی:
1-هر وقت خونتون خالی شد صداشو در نیارید چون من تا یه هفته بعد اون داشتم خونمونو تمیز میکردم.
2-هیچ ماشینی پیکان نمیشه چون بچه ها میگفتن تا حالا اینجوری عروسی بهشون حال نداده بود.
3-سعی کنید کسی رو اسکل نکنید،اونم توی این گرونی بنزین.چون مثل ما فحشتون میدن(البته فحش بچه صلواته)
4-فکر کنم اولین نفری بودم که زدم به ماشین عروس ،خیلی حال میده ،شما هم امتحان کنید.
5-من فهمیدم ماشینمون پیکان نیست(بچه ها بهش میگن رخش)
6-مواظب باشید به جایی نزنید چون بعد از اون بچه ها بهتون میگن ...س دست.
اگه عروسی مروسی داشتید منو یادتون نره.
راستی هرکس نظر نذاره ایشاا... خودم میام عروسیش با پیکان میزنم به ماشینشون.
سیستم من هم ویروس گرفته خفن (بهانه ی خوبیه واسه سر نزدن)
راستی تنوع رنگو داشتید!؟!هه هه هه....! تو نخند، اسم وبلاگمو نوشتم.

 

                     بدو نظر بذار. ok؟ 



[ جمعه 89/5/8 ] [ 1:44 صبح ] [ پترس ]

نظر

عکس بد از یه دختر و پسر پشت ساختمون دانشگاه!

 

 

عکس یه دختر پسر دانشجو که پشت ساختمون دانشگاهمون دارن کارای بد بد میکنن. این عکسو یکی از بچه ها یواشکی از پنجره ی یکی از کلاسا گرفته.
منم چون این عکس یه خورده زشت بود اونو گذاشتم توی ادامه ی مطلب. گفتم شاید کسی نخواد اونو ببینه.

.

.

.

ادامه مطلب...

[ جمعه 89/4/11 ] [ 12:30 صبح ] [ پترس ]

نظر