سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

زن ها فرشته اند.....!!!

خیلی دلم میخواست در مورد محرم مطلب بزارم اما نداشتم . وقت نوشتن و گشتن هم نداشتم ،  فکر کنم پترس به جای من و زینب کلی در این مورد مطلب گذاشته .دیگه برید مطلبمووووووو  و بخونید.

انتخاب مامور ویژه:

 

حدود چند ماه قبل CIA  شروع به گزینش فرد مناسبی برای انجام کارهای تروریستی کرد! این کار بسیار محرمانه و در عین حال مشکل بود؛ به طوریکه تستهای بیشماری از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنکه تصمیم به شرکت کردن در دوره ها بگیرند، چک شد.
پس از بررسی موقعیت خانوادگی و آموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یک زن از میان تمام شرکت کنندگان، مناسب این کار تشخیص داده شدند. در روز تست نهایی تنها یک نفر از میان آنها برای این پست انتخاب می گردید.
در روز مقرر، مامور
CIA یکی از شرکت کنندگان را به دری بزرگ نزدیک کرد و در حالیکه اسلحه ای را به او می داد، گفت:
-    ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هر گونه شرایطی اطاعت می کنی؛ وارد این اتاق شو و همسرت را که بر روی صندلی نشسته است، بکش!!
مرد نگاهی وحشت زده به او کرد و گفت:
-    حتما شوخی می کنید! من هرگز نمی توانم به همسرم شلیک کنم!
مامور
CIA نگاهی کرد و گفت:
-    مسلما شما فرد مناسبی برای این کار نیستید!
بنابراین آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حالیکه اسحه ای را به او می دادند، گفتند:
-    ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی! همسرت درون اتاق نشسته است، این اسلحه را بگیر و او بکش!!
مرد دوم کمی بهت زده به آنها نگاه کرد، اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد... برای مدتی همه جا سکوت برقرار شد و پس از ? دقیقه او با چشمانی اشک آلود از اتاق خارج شد و گفت:
-    من سعی کردم به او شلیک کنم، اما نتوانستم ماشه را بکشم و به همسرم شلیک کنم! حدس می زنم که من فرد مناسبی برای این کار نباشم!
کارمند
CIA پاسخ داد:
-    نه! همسرت را بردار و به خانه برو...!
حالا تنها خانم شرکت کننده باقی مانده بود! آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند و گفتند:
-    ما باید مطمئن باشیم که تو تمام دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی! این تست نهایی است... داخل اتاق همسرت بر روی صندلی نشسته است؛ این اسلحه را بگیر و او را بکش!
او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد... حتی قبل از آنکه در اتاق بسته شود آنها صدای شلیک ?? گلوله را یکی پس از دیگری شنیدند!! بعد از آن سر و صدای وحشتناکی در اتاق راه افتاد... آنها صدای جیغ، کوبیده شدن به در و دیوار و... را شنیدند!! این سر و صداها برای چند دقیقه ای ادامه داشت... سپس همه جا ساکت شد و درب اتاق خیلی آهسته باز شد و خانم مورد نظر را که کنار درب ایستاده بود، دیدند! او گفت:
-    شما باید می گفتید که گلوله ها مشقی است!! من مجبور شدم مرتیکه را آنقدر با صندلی بزنم تا بمیرد...!!!



[ دوشنبه 89/9/22 ] [ 1:35 عصر ] [ رها ]

نظر

دخترکی زیر باران... (باحال ترین عکس های متحرک)

 

 

(باحال ترین عکس های متحرک)

 

 



[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 3:46 عصر ] [ پترس ]

نظر

چس نامردی (باحال ترین عکس های متحرک)

 

 

(باحال ترین عکس های متحرک)

 

 



[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 3:43 عصر ] [ پترس ]

نظر

سلام!!

 

سلام دوستای الاف. بالاخره روی ماه منو دیدین!امروز میخوام مفهوم پسر یا دختر بودن رو براتون روشن کنم. تا دیگه تو سردرگمی نباشید بدونید چی بودید، چی هستید و چی خواهید بود!

1- پسر بودن یعنی برو چندتا نون بخر

2- پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

 3- پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

 4 - پسر بودن یعنی کادو خریدن برا...  

 5- پسر بودن یعنی  زیر ابرو برداشتن و پنکک زدن

 6- پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی

 7- پسر بودن یعنی پس کی دفتر چه آماده به خدمت میگیری

 8- پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن

 9- پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خواستگاری

 10- پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن

 11- پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

 12- پسربودن یعنی چرا کار نمیکنی جون بکن دیگه

 13- پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که...

حالا دخترا ی گللللللل:

                                              1-دختر بودن یعنی فورا ازدواج کردن

2- دختر بودن یعنی بهش توجه میکنن، بعد ازش دورمی شن

3- دختر بودن یعنی : همانطور که با کودکان رفتار میکنید با او رفتار کنید

4- دختر بودن یعنی وای به حال زمانیکه دشمنی پیدا کند

5- دختر بودن یعنی خر شدن توسط پسرا

6- دختر بودن یعنی زیربار زور رفتن

7- دختر بودن یعنی بی وفایی پسرا...

8- دختر بودن یعنی پسرا ازتو بالاترن

9- دختر بودن یعنی گل بودن بهترین( بودن)، زیبا بودن، جادار بودن، مطمین بودن!

اصلا همه چیز بودن.دختر همه چیزه.چیه حرفیه؟؟؟!!

.

..

...

....

خب دیگه... زیادی نرو تو بهرش. چرت و پرت بود واسه اینکه دور هم باشیم!



[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 3:42 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

خود زنی خفن... یکی جلوی اینو بگیره... (باحال ترین عکس های متحرک

 

 

(باحال ترین عکس های متحرک)

 

 



[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 3:41 عصر ] [ پترس ]

نظر

دریبل رونالدینیهو (باحال ترین عکس های متحرک)

 

 

(باحال ترین عکس های متحرک)

 

 

 



[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 4:59 عصر ] [ پترس ]

نظر

نمیتونی گوه بخوری، گوه میخوری گوه بخوری (باحال ترین عکس های متح

 

 

 (باحال ترین عکس های متحرک)

 

 



[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 4:51 عصر ] [ پترس ]

نظر

دوست دارم خفن... (باحال ترین عکس های متحرک)

 

 

باحال ترین عکس های متحرک

 

 



[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 4:48 عصر ] [ پترس ]

نظر

سیگاری خفن، چه کامی میگیره لامصب (باحال ترین عکس های متحرک)

 

 

باحال ترین عکس های متحرک

 

 



[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 4:46 عصر ] [ پترس ]

نظر

همه انسان ها قدرت استفاده از کلام را دارند؟؟؟؟

این دفعه فقط یه مطلب گذاشتم امیدوارم هیچکی نخونده باشه ،راستی زینب جونی هر وقت خواستی آپ کن این مطلب پترس رو مخم بود سریع خودم یه مطلب گذاشتم

 

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت  و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ،  هیچ دختریحاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او  دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت . او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟

یک دفعه کلاس از خنده ترکید

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :
اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی
.
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند
.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی  و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب  خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود
.

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم
.

پنج سال  پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت
:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود
! ‘
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند
.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد :
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم
.
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.

      یاد بگیرید نصف شما بود ،حالا هی از صبح تا شب برو کار کن،آخه عزیز  من نمیخواد انقدر کار کنی فقط یه کم بچررررخووونش اون کمر ووو نه ب بخشید 

اوووون زبووووووون ووو 



[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 3:54 عصر ] [ رها ]

نظر