سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

اندکی تامل.......

چند روز پیش دنبال زندگی نامه یکی از شهیدای فامیلمون بودم که ببینم اصلا کی بوده بعد تو این بین به وصیت نامه جالب شهید شوشتری خوردم گفتم بنویسمش شاید واسه شما هم جالب یاشه من که هنگ کردم جرا اونموقع اونجوری الان اینجوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیروز از هرچه بود گذشتیم امروز از هرچه بودیم گذشتیم...

آنجا پشت خاکریز بودیم اینجا در پناه میز...

دیروز دنبال گمنامی بودیم امروز مواظبیم ناممان گم نشود

جبهه بوی ایمان میداد اینجا ایمانمان بو میدهد...

آنجا بر در اتاق مینوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست اینجا مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید...

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم

بصیرمان کن تا از مصیر برنگردیم

آزادمان کن تا از مسیر برنگردیم.........



[ یکشنبه 92/5/27 ] [ 1:37 صبح ] [ پسر بد ]

نظر

شب قدر....

سلام به همه بچه های خودم ایشالا که همه حالشون  خوب باشه من که زیاد خوب نیستم دلم گرفته هرچقدر هم اسید خوردم باز نشد فکر کنم بخاطر غذای پادگان باشه .....بچه ها امشب منو خیلی دعا کنید...هرکی دعا نکنه ایشالا عشقش بهش اس ام اس نده.....      شب قدر است و محتاج دعایم   ز عمق دل دعایی کن برایم    اگر امشب به معشوقش رسیدی     خدارو در میان اشک دیدی    بگو یا رب فلانی فلانی رو سیاه است    دو دستش خالی و غرق گناه است    بگو یارب تویی دریای جوشان    در این شب رحمان بر وی بنوشان       خدایا به حق شب قدرت..... عافیت و سلامتی جسم و دین و دنیا و اخلاق رو نصیب همه بچه های وبلاگ کن...



[ چهارشنبه 92/5/9 ] [ 9:12 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

اتفاقات عجیب!!!!!!!

سلام به همه بچه های خودم از قدیمیا تا جدیدا و اونایی که به دنیا اومدن و مردن و اونایی که بدن به دنیا میان.........

خوب اول خوش آمد گویی به دوستای جدید ایشالا که اینجارو با کمک پارمیدا و حاجی بترکونین تا بیان دوباره اینجارو پلمپ کنن.........

بچه ها  من کنکور دادم و مهر قبول شدم شبانه بجنورد نرم افزار کاردانی به کارشناسی بگین خوب

 

نه قبول نیست رها نگفت....خوب حالا گفت...

بندی که تو دفترچه سازمان سنجش اومده بود:دانشجویی که از تاریخ انصرافش یا اخراجش یک سال نگذشته باشه میتونه کنکور شرکت کنه.

دانشجویی که مدرک معادل هم داشته باشه میتونه شرکت کنه.

با این دوتا بند من رفتم کلی کتاب خریدم عین خر خوندم تا قبول شدم رفتم ثبت نام کردم ورودی بهمن بودم ماه پیش رفتم خونه گرفتم که همتونو بیارم اونجا بزرگ همه بچه ها توش جا میشدن.

رفتم نامه معافیت بگیرم میگه بند مصوب آذر ماه:دانسجوی کارشناسی پیوسته که انصراف بده و مدرک پایین تر بگیره تا پایان دوره خدمت ممنوع التحصیله.

میگم آقا این قانون به من نمیخوره من مهر قبول شدم میگه همینی که هست قانون عطف به ما سبق هم کشک.

حالا به نظرتون من چه حسی میتونم داشته باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آخه این انصافه خداییش؟با این همه بچه برم سربازی که چی بشه؟شما جای من بودید چکار میکردید؟



[ جمعه 91/11/20 ] [ 11:54 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

به امید خوب بودن

آنکه ما را از صراط حق هدایت میکند

                                           چهارده قرن است که بر دل ها حکومت میکند

تا حسین داریم بی تردید اهل عزتیم

                                         شیعه با اسم حسین احساس لذت میکند

خوف محشر با کسی باشد که او بی صاحب است

                                       صاحب ما در قیامت خود قیامت میکند

تقریبا میشه گفت یه محرم دیگه هم اومد و رفت ولی ما آدم نشدیم.

نمیدونم چرا امسال اصلا حال محرمی نداشتم شاید بخاطر اینکه خیلی بد شدم.

راستی پترس تولدت مبارک ایشالا صد سال دیگه زیر پرچم امام حسین زنگی کنی.

کاش بجای این همه شور و شعر حسینی بتونیم شعور حسینی بگیریم.

محرم و صفر ماه بالیدن است نه نالیدن ماه خوب نگریستن است نه خوب گریستن نماد شعور مذهب است نه شور مذهب منتظران مهدی به گوش باشید حسین را منتظرانش کشتند



[ جمعه 91/9/17 ] [ 9:23 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

آزمایش داماد

زن ثروتمندی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.

 یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.

یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.

 فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوى پارکینگ خانه داماد بودو روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

 زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.

 داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسید زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت امّا داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم. همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد

 فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌ و ی کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود

 “متشکرم از طرف پدر زنت”



[ دوشنبه 91/6/20 ] [ 12:22 صبح ] [ پسر بد ]

نظر

شرایط پسربد

سلام بر همه بچه های وبلاگ

چیه چرا تعجب میکنید مگه روح دیدید نترسید من پسربدم زندم

البته با جنازه هیچ فرقی ندارم حتما میپرسید چرا؟

وای اگه بدونید چرا ؟

خوب نمیدونید چرا ؟

الان میگم چرا؟

 راستشو بگم خودمم نمیدونم چرا؟

 ولی اگه شما فهمیدید چرا؟

به منم بگید چرا؟

بچه ها من هفته بعد کنکور دارم کاردانی به کارشناسی انقدر خوندم که دیگه سر درد گرفتم الان با کلی سر درد دارم مینویسم با این شرایط بدنی فکر کنم سر کنکور قش کنم(فکر کنم املاشو غلط نوشتم شما به درستی خودتون ببخشید)

من چند ماه پیش انصراف دادم از دانشگاه الان دوباره میخوام کنکور بدم خیلی واسم دعا کنید هم واسه من هم واسه همه کنکوری های کاردانی به کارشناسی.

دوستون دارم یه عالمه



[ پنج شنبه 91/5/26 ] [ 12:45 صبح ] [ پسر بد ]

نظر

پیشرفت یا پسرفت دختر ها

سال 1230 مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...

زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده... مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش... -- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال 1280

مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟

زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده... مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت... --

 بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1330 مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم... زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ... مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی... -- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

 سال1380

مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم... زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا). مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...

 سال1400

دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو... باباه:جیکش در نمی یاد... زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه... -- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه



[ یکشنبه 90/5/2 ] [ 11:9 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

تبریک میلاد

سلام بچه ها با عرض تبریک میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسدالله الغالب،فاتح خیبر و خندق،حیدر کرار امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) چندتا شعر قشنگ دارم خواستم شما هم بی نصیب نمونید

 

ذکر من تسبیح من ورد زبان من علی است

                                                       جان من جانان من روح و روان من علی است

تا علی دارم ندارم کار با غیر علی

                                                     شکرلله حاصل عمر گران من علی است

                       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

                       

دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت

                                         جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت

هنگام نهادن قدم بر سر خاک

                                    دیوار حرم به احترام تو شکافت

                     ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 مکه پر شور و شعف

                           کعبه میگیرد شرف

قبله را قبله نما

                      آمده میر نجف

             ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

و این هم شعری که خودم خیلی دوست دارم

 

 

هر چه بادا باد من امشب به می لب میزنم

                                                    دم زنام نامی زیبای حیدر میزنم

می که من میگویم الطاف علیست

                                              مستیه این می فقط یک یا علیست

 

                            



[ چهارشنبه 90/3/25 ] [ 7:35 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

سلام گرم

سلامی گرم به پترس و آن انگشت نابش.....

سلامی گرم به رها و آن فحش های نازش.......

سلامی گرم به پریناز و ان یار باوفایش........

سلامی گرم به پارمیدا با آن مرام باحالش........

سلامی گرم به زینب جون مانکن با آن کلاه شاخش.........

سلامی گرم هم به ستایش که اصلا معلوم نیست کجا هست.......

خوب تعجب نکنید من خودمم پسر بد فقط یه کم چت مخ شدم الان دارم از امتحان میام سه تا امتحان تو یه روز .........

یکی نیست بگه موقع انتخاب واحد تاریخ امتحان رو هم نگاه کن بعد میگن چرا مشروط میشی؟؟؟؟؟

نمیدونم چرا چند وقته تب شعر گفتنم البته شعروبر گفتنم زده بالا خودمم میدونم درد عشق نیست.......

انارو نوشتم منم یه اعلام وجود کنم ............

راستی روز مرد هم بر من و پترس مبارک.....

خوب دیگه وقتمو نگیرید هنوز یه امتحان چهار واحدیم مونده



[ دوشنبه 90/3/23 ] [ 3:35 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

آشنای غریب

یه سلام گرم به همه ی بچه های خودم ایشالا که سال خوبی رو شروع کرده باشید و بتونید تا آخرش خوب تمومش کنید واسه من که خوب شروع شده...........

یه مطلب جالب خیلی قشنگ پشت یه کاغذ خوندم گفتم بنویسم شما هم حال کنید

الببته نه طنز نه داستان نه سیاسی ......

در مورد یه شخصیت فراموش شده از ذهن اکثر آدماست البته کامل فراموش نشده ولی کم کم داره میشه بسته دیگه برید بخونید خودتون میفهمید.................

 

 

 

 

 

جاده مرا صدا میزند....

 

 

 

راه مرا میخواند....

 

 

 

بگزار بخواند...

 

 

من کوله بار خویش را بسته ام...

 

 

پس قدم در راه خواهم گذاشت...

 

 

پا به پای جاده خواهم رفت...هم نفس با ثانیه ها خواهم دوید...

 

 

و میدانم که این راه راهیست پر از چاه   پر از کوره راه پر از پستی پر از بلندی   پر از فراز پر از نشیب و پراز با تو بودن و پر از بی تو بودن!

 

 

و میخواهم که عاجزانه از تو بخواهم تا راهنمای من گردی.......

 

 

و مونس و انیس و یار من شوی...

 

 

که محتاجم به راهنمایی تو در این راه پر بیراهه ی زندگی.....

 

 

پس مرا به سوی خویش بخوان و از آستان بلندت مران!!!!!

 

 

بگزار زندگی هر چه میخواهد بکند و شیطان هر قدر که میتواند ............

 

 

که من رویین روانم به این نام اعظم تو.........

 

 

پس با نام تو که زیبا ترین نام دنیاست برای من.

 

 

گام در راه خواه گذاشت ....

 

 

و تو را میخواهم و تو را میخوانم و تو را خواهم خواند.......

 

 

که نام تو گره گشای کور ترین گره های عالم است برای من !

 

 

ای انتهای تمام جاده های بی انتها..........................

 

 

 

 

 

مهــــــــــــدی جـــــــــــــان

 



[ سه شنبه 90/1/2 ] [ 5:56 عصر ] [ پسر بد ]

نظر