سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

باحآآآآآآآآل


قیافه برا زمانی که از بابا پول درخواست میشه


 

اووووووخی  چه بچه درس خونی .....

 

میدونید که کار هیچوقت از محکم کاری عیب نمی کنه؟؟؟؟??????





آخ آخ این بچه چه اعتماد به نفسی داره هاااااا میترسم کار دستش بده..




طرز تهیه لامپ کم مصرف




اینقـــدر ازم تعـــریف نکنیــد خجالــت میکشــم اخـــه ...




بدون شرح:




واااااااااااااااااای چه صندلی های باحالین!!!!!!منم میخوام!!!


 

اینجوری ما بزرگ شدیما!!!!!!!
 


واسه اونایی که نمیخوان کسی به گوشیشون دست بزنه 


 
 
بدون شرح .....خخخخخخ




اینجا که خودش دریاس!!!!!!


 



[ یکشنبه 92/5/27 ] [ 4:13 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

بالاخره منم آپ کردم! :ی

 

پوزخند  :

_____________________________________________________________________

شرمنده  :

پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید.... شیفته اش شد .... چند ساعتی باهم تو خیابون قدم میزدند ...
که یهویه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد . . .
دختره به پسر گفت :
خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم .... کار نداری؟!! بای ...!
دختره نشست تو ماشین
راننده بهش گفت : خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ... من راننده این اقا هستم !!!!

_________________________________________________________________________

وااااای  :



[ شنبه 92/4/29 ] [ 2:22 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

سوتی در حد المپیک!!!!!

سلام سلام....

وای قیافه هاشونو! بابا همش دو سه روز نبودم!!! از اونجایی که خیلی سراغمو میگرفتید آشکاره که دلتون برام تنگ شده بود!!!!!!

شما نمیگید این کجایه؟! بازم به m که یه ذره وفا داره! اوه اوه حاجیووووووووو میخواد منو بزنهپوزخند خب ببخشید آخه هی میخوام آپ کنم میبینم یکیتون تازه آپ کرده خب چیکاااااااااااار کنمشرمنده

جمعیت زیاد این مشکلاتم داره دیگه.....بیخیال......!!شوخی

میخوام یکم با روح و روانتون بازی کنمبلبلبلو وااااای

 

الان روانتون ریخته بهم میخواید هرکی جلوتون بود و نصف کنید؟! منم بعد از دیدنشون به کل ناامید شدم از زندگی! ولی یادتون میره غصه نخوریدپوزخند!!!!!!!!

"سوتی درحد المپیک :"

همسایه مون تازه بچه دار شده بود منم کلی با خودم کار کرده بودم که اگه دیدمش خیلی شیک جنسیت بچه شو بپرسم

خلاصه یه روز بالاخره دیدمش ، گفتم :خب به سلامتی پدر شدید یا مادر........گیج شدم یعنی چی؟ یعنی استاد ضایع کاری ام خدا نصیبتون نکنه!پوزخند یکی نیست بگه اصلا به تو چه!!!

اینم از سوتی تاریخی ما..

خدانگهدار



[ چهارشنبه 92/4/5 ] [ 6:7 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

هیچی

سلاآآآآآآآآآآم میبینم که داره اینجا رو تار عنکبوت میبنده!

نه به چند وقت پیشتون که رو پستای هم دیگه میچسبوندین نه الان که معلوم نیس کجایین باید فکر کرد

دیگه من پریدم تو نوبت! پوزخند

اینارو نگاه ... یه ذره خلاقیت یاد بگیر....!!!


 

اینم ببینید به یاد قدیما!!!! چه حاآآآآآآآلی میــــــــداد...!

 

داداش خیلی دلم برات تنگ میشه .. ! نامه بنویس … به پدرسگ و مادرسگت سلام برسون ! ...

 

 



[ سه شنبه 92/3/21 ] [ 9:9 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

جلسه امتحان!!


جاتون خالی نشسته بودم سر امتحان که یه دفعه یه تشنگی عجیــــــــبی اومد سراغم

مگه میشد کنترل کنی؟ عین دشت کربلا!!! ( جوّ و حال کن!!)

خلاصه با ایما و اشاره به یه مراقب اون سر سالن فهموندم که آب میخوام!

اونم با ایما و اشاره بهم فهموند "باشه الان میارم یه لحظه صبر کن نمیمیری از تشنگی که ، چقد شماها اذیت میکنین.... " !!گیج شدم

بعد از اندی دیدم داره با لیوان آب تشریف میاره منو میگی عین چی زل زده بودم به لیوان آب با هر قدم که نزدیک میشد چشمام بیشتر میدرخشید... تا اینکه لحظه وصال رسید!! منتظر بودم آبو بگیرم که عین گاو از جلوم رد شد رفت !!!!!!!( عمرا تا حالا اینجوری ضایع شده باشین ! )

چاقو میزدی خونم در نمیومد!وااااایعصبانی شدم!

دیدم رفت دو نفر عقب تر داد به دوستم، اونم کلش توی ورقه امتحان بود و عمـــــــیق تو بحر سوالا که خیلی عادی سرشو بالا اورد با یک لبخند ملیح که تا عمق وجودتو میسوزوند! لیوانو گرفت و گفت مرسییعنی چی؟  مشکوکم(انگار منتظر بوده براش آب بیارن ، یه ذره با خودش نمیگه آخه واسه چی بیاد بین این همه آدم به من یه لیوان آب بده؟؟؟!!!! زبون منم ساده، فکر کردم حتما اونم آب میخواسته دیگه که اصلا تعجب نکرده!)

خلاصه مراقبه اومد دوباره رد شه بره که گفتم خانوم منم آب میخواستمااااااا مشکوکم

یه لحظه جلسه در سکوت فرو رفت... من نگاه میکردم مراقب یه نگاه به من یه نگاه به دوستم...

مراقب : وااااای       دوستم :هیسسسس       من : پوزخند   بعد از ثانیه ای همه با هم : پوزخندخیلی خنده‌دارشوخی !!!

خدایی مراقبو حال میکنین؟ اصلا توجهشون منو کشته! پوزخند

اینه وضعه ما و امتحان دادنامون! گفتم که درک کنید!!      مؤدب

 

 

 

 

 

 



[ یکشنبه 92/3/12 ] [ 10:6 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

سادیســـــــــــمــ

سلام به ایل شلوغ پلوغ    !

خوبیییییییین؟

بابا اینطوری که نمیشه خسته شدم انقد خوشآمد گفتم از همین جا به همه دوستای جدیدی که اومدن و قراره بیان و... خلاصه همه خوشآآآآآآمد میگم/ ایشالا خدا بیشترش کنه!!!! ( شوخی کردما همین جوریش آمار نویسنده ها از دستمون در رفته    !!)

راستی چند نفریم؟؟ میدونم خیــــــــــــلی ایم

انقد که دو روز آپ نکنیم از یاد میریم...!! اگه گفتین من کی بودم؟ نه اگه راست میگین و یادتونه بگین دیگه؟ نه نه آقای محترم قایم نشو پشت پارمیدا بیا بیرون بگو ببینم اسم من چی بود؟   !!! باید فکر کرد

 اینجا خیلی خوب شده دمتون هاآآآآآآآآت

من فقط آپ کردم بگم ما ام هستیم! دیگه حرفی ندارم ، از اولم نداشتم ، اصلا من چه حرفی با شماها دارم؟؟!!!گیج شدم

راستی پاری حال کردی چه قشــــــــنگ چسبوندم رو پستت؟؟؟پوزخند تا حالا فک کنم طی چند ساعت چند تا آپ نکرده بودیم! رکورد زدمآفرین

خب از امروز شروع میکنیم به تریتیب اسامی پست میذارید کسی نظمو به هم بزنه با من طرفه ، با من که نه به من چه اصلا ، با مدیر وبلاگ: پترســــــــــ !!!!! الان خیلی ترسیدید؟؟! میدونم منم میخواستم بترسید حرف گوش بدیدشوخی

___________________________________________

یکی از علائم بیماری سادیسم اینه که میگی:

"میشه یه چیزی بپرسم" بعد که طرف گفت چی!؟

میگی:"هیچی بیخیال" !

 

( واقعا خیلی این آدما حرص آدمو در میارن!!!!! نه؟؟؟)

 



[ پنج شنبه 92/3/2 ] [ 7:26 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

خطای دید خییییییییییلی باحال!!!!!!!

 

اگه حرکت نقطه متحرک رو تعقیب کنید فقط یک رنگ میبینید : صورتی!

حالا لحظاتی به علامت + خیره بشید ؛ نقطه صورتی رو چه رنگی میبینید؟!!

لحظات بیشتری رو روی علامت + متمرکز بشید ، چه اتفاقی می افته؟!

 



[ پنج شنبه 92/2/26 ] [ 12:7 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

درس خوندن!

 

مراحل درس خوندن یک دانشجو     :

خوابیدن روی جزوه

گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی

جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین

خاک گیری گوشه های موبایل

گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف و در ژست درس خواندن

اس ام اس بازی با بچه های کلاس که هر کدوم چقدر درس خوندن

خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سر کلاس نوشتن

فحش دادن به درس و دانشگاه و در آخر هم خسته شدن و رفتن و یه چیزی خوردن     !

 



[ چهارشنبه 92/2/18 ] [ 7:4 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

همینجوری

 

تا قبل عقد اسمشون شکیلا بوده
بعد وقتی دارن قند میسابن رو سرشون و خطبه خونده میشه،
یهو میبینی عاقد میگه:
… دوشیزه “خدیجه قره قوزلوی جادوغ آبادی اشگلون تپه اصل”،
آیا من وکیلم؟ مشکوکم

.

.

.

اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه …باید فکر کرد
.

.

.

تصمیم میگیرم درس بخونم میگن چیه طرف درسخونه ؟؟
درس نمیخونم میگن فلان فلان شده تورو از درس و زندگیت انداخته ؟؟
میگم میخوام برم کتابخونه میگن چیه طرف میاد کتابخونه ؟؟
میگم دیگه نمیرم کتابخونه تو خونه درس میخونم میگن ها چه گندی بالا آوردی که دیگه نمیری؟؟
خو نمیگین آدم خود کشی میکنه ؟!!پوزخند

.

.

.

مؤدب

چیه خب تموم شد دیگه!یه بار تیریپ با ادب اومدم نگاه داره؟؟؟!!!



[ دوشنبه 92/2/9 ] [ 11:36 عصر ] [ زینب جون ]

نظر

سوالات رایج مربوط به موبایل

 

 

سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟

 

سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟

 

سال 82 : دوربینم داره؟

 

سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟ صداش چطوره؟

 

سال 88 : تاچه؟ یا از این معمولیاس؟

 

سال 91 : اندرویده؟

 

سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟

 

سال 97 : اخلاقش چطوره؟!

 

سال 1400: درکت میکـنـه ؟! یا نه؟

 

 سال 1403: به انداز? کافی بهت توجه میکنـه؟ یا میخوای باهاش به هم بزنی؟



[ سه شنبه 92/1/6 ] [ 9:45 عصر ] [ زینب جون ]

نظر