سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

یه اتفاق...

چندوقت پیش یه اتفاق جالبی رخ داد. یکی از دوستام زنگ زد بهم بعد از
سلام و احوالپرسی و اینا... گفت:

-چه خبر از مدرسه؟

گفتم: یعنی چی؟ تو که خودت مدرسه بودی!

-من بودم؟من که امروز اصلا نیومدم رفته بودم دکتر

- چی داری میگی؟امروز از زنگ اول تا آخر مدرسه بودی حتما بعدش رفتی
دکتر

- قاطی کردیا! مامانم هم شاهده من وقت دکتر داشتم نیومدم!

- به جون خودم بودی...!

- اگه بودم چی کارا کردم؟!

- به فلانی( یکی از دوستان) گفتی بیاد دکمه بالای مانتوتو در بیاره
اونم کلی زور زد ولی کتده نشد فقط شل شد. ببین دکمت شله؟!!

پس از بازرسی مانتو برگشت و گفت دکمه مانتوش سفت سفته! مثل روز اول...

گفتم: وا...

کفت: والا...

گفتم:آخه چرا؟!

گفت:نمیدونم بخدا!!

بگذریم...

گفت:خب یه نشونه ی درست حسابی بده که من بودم

فرمودم: خب... تو کش سر آبی داری؟

-آره!

-جدی؟؟؟اونو صبح بسته بودی. آره؟

-نه! امروز یکی دیگه بستم

(پس از تلاشهای کاذب با این حرف باز هم ریسمان امید پاره شد!) قطعه
ادبی رو حال کردی!!

گفتم:برو خودتو اسکل کن بچه کوچولو.مگه من مسخره توام . یعنی میگی جن
تو کلاس بوده دیگه؟؟؟

-نمیدونم.....

(از اینجا به بعد داستان پلیسی یا هیجانی یا همون معمایی میشه)

هردومون احساس پوآرو بودن کرده بودیم!!! پوآرووارانه گفت: تو مدرکی
چیزی داری نشون بده من تو کلاس بودم؟

فرمودم: نمیدونم.... آهان! آره امروز سرکلاس یکم تو یه ورق باهم نامه
نوشتیم نگهش داشتم خط خودتم هست

-خب فردا حتما بیارش...

- یعنی کی بوده.... شاید اونی که تو کلاس پیش ما بود جن تشریف داشت!

- شایدم خودم تو کلاس بودم اونی که رفته دکتر جن بوده...!

- شایدم تو کلا جنی...

- گمشو من خونه تنهاما!!!! میترسم

- واقعا؟!!! اگه جن باشی چی! اگه اونی که به جات تو کلاس بوده الان
اونجا باشه چی!!!( این قسمتو شیطانی بخونید!!)

- خفه میشی یا قطع کنم؟!!

- من دیگه نمیام پیشت تو جنننننییییییی

......

این داستان ناتمام باقی ماند. نفهمیدیم چه شده بود آنروز یا آنروز چه
شده بود. شما چی فکر میکنید؟

یعنی اون منو اسکل کرده بود

شایدم من اونو اسکل کرده بودم

شایدم هردومون همدیگه رو اسکل کردی بودیم

اصلا شاید من شماها رو اسکل کردم

شاید اصلا من اونروز مدرسه نبودم

شاید اصلا من مدرسه نمیرم

شاید...

بهتره اصلا بهش فکر نکنیم تا داستان معمایی دیگر خدا نگهدار به امید
دیدار داریم میریم از پیشتون خدانگهدار...!



[ سه شنبه 89/7/20 ] [ 6:8 عصر ] [ زینب جون ]

نظر