مامانی تقدیم میکند:) وای ب حالتو بچسبونید رو مطلبم
از مادر به بچه ها..بچه ها بگوشید؟؟؟
پسربد و محمد2 سربازی هستند رفتن مرررررد بشن بیان!!!خخخخخ
اینا حالا وقتی بیان اندازه 10 سال واسه بقیه خاطره تعریف میکنن رو مخ اند واقعا!!!
من یه پسر خاله دارم که 190 قدش هست و120 هم وزنش !!!
آقا این تو عمرش واسه خودش یه چایی نمیریزه کلا موجود خیلی خاصی هست!!
چندسال پیش که سرباز شد محل خدمتش افتاد عجب شیر!!
احتمالا معرف حضورتون هست..سرمای زمستونش استخوان سوز هست!!
پسر به اون هیبت شده بود عین غازهای وحشی خخخخخخ
گردن دراز چشای وزغی صدای گرفته اصن یه وضی!!!
خلاصه یه روز که مرخصی بود اومد خونه ما پیش داداشم..
اصن وقتی دیدمش گرخیدم !!!
انگار از افریقا برگشته بود.
بش گفتم حالا یخورده تعریف کن برام ببینم چه رشادت هایی انجام دادی؟
گفت دست رو دلم نزار رانی که خونه!!
روز اولی که رفتیم خیلی خوشحال وشیک..شام خوردیم
اونم کنسرو لوبیا!! انگار فاسد بود چون بعد از یه ساعت همهون میپیچیدیم ب خودمون
تازه تو اتاقی بودیم که درمونو قفل کرده بودن!!
گفت ادم بود که با لگد میزد به در اتاق و خواهش و التماس که توروخدا دروباز کنید
داریم منفجر میشیم!! خلاصه در 1دقیقه اخر که ادم از حال عادی خارج شده و به حالت اغما درمیاد درو باز کردن
همه پریدن بیرون عین گنجشکی که از قفس آزاد شده!!!
اینا باید همیشه پوتین هاشون واکس زده وجوراباشون شسته شده باشه
پسرخاله منم که تو عمرش ازین کارا بلد نیست و چون آب هم خیلی سرد بوده فقط جورابا
رو میگرفته زیر اب خالی و خلاص!!
یه بار ارشدشون میادبالا سرش تو خوابگاه بش میگه پاشو کفشاتو واکس بزن
اینم که خوابش میومده ممیگه که چرا میخوای اذیت کنی اینا که تمیزن!!
خلاصه میخوابه صب که پامیشه که باید سریع آماده بشن
میبینه پوتیناش نیست!!
اینورو بگرد اونورو بگرد خلاصه میفهمه پوتین هاش تو حیاط هستن وآب پرشون کردن دیشب که الان یخ زدن!!
اینم چون ادم قدی هست جلوی همون طرف میپوشه پاش رژه میره!! خلاصه نزدیک بوده انگشتاش قطع بشه!!
ظرف شستنشو نگو!! یه پلاستیک فریزر میکشیده رو بشقابش و غذا رو رو همون میخورده که مجبور نشه ظرف بشوره!!
وقتی تو اردوگاه خبر شاهکارش پخش میشه ازون ب بعد یه نفرو میزارن بالا سرش که غذابریزه تو بشقابش تا بشورش حتماااا
خلاصه بچه اون مدت از قلدری افتاده بود به صورت نافرمی مهربون شده بود!!
میگفت اونجا یه شبایی مردای گنده رو میبینی که یه عکسی
یا چیزی گرفتن بغلشون گریه میکنن
شایدم خودش بوده ولی من شک دارم چون کلن لطافت تو مغز ایشون ارور میده!!
خلاصه این رفتو اومد مدتی خوب بود اما دوباره به روال سابقش برگشت
الان دیگه حس میکنه پادشاه دربار هست!! هیچی هم سرش نمیشه
حالاا این دونفری که ازین وب رفتن نیان الکی بلوف بیان که اینطوری کردیمو پادگان بردمون بوده و خلاصه .....
[ شنبه 92/5/19 ] [ 8:11 عصر ] [ ساندیس ]