دیب !
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی : دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت . . .
یارو زبونش می گرفته، میره داروخونه میگه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه میگه: دیب دیگه چیه؟
یارو جواب میده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده میگه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو میگه: بابا دیب، دیب!
طرف میبینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه میگه.
اون میاد می پرسه: چی میخوای عزیزم؟
یارو میگه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟
یارو میگه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
رئیس داروخونه میگه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو میگه: آره بابا. خودم دائم مصرف دارم. شما نمیدونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری میکنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه...
یکی از کارمندای داروخونه میاد جلو و میگه: یکی از بچههای داروخونه مثل همین
آقا زبونش میگیره. فکر کنم بفهمه این چی میخواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره.
یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.
میرن اون کارمنده رو میارن. وقتی میرسه، از یارو میپرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!
کارمنده میگه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه میگه: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو: آره.
کارمند: داریم! چطور نفهمیدن تو چی میخوای؟!
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی میخواد. کارمنده سریع
میره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه کیسه مشکی و میاره میده به یارو و
اونم میره پی کارش.
همه جمع میشن دور اون کارمند و با کنجکاوی میپرسن: چی میخواست این؟
کارمنده میگه: دیب!
میپرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی میشه و میگه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار
ببینیم دیب چیه؟
کارمنده میگه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
[ شنبه 92/5/12 ] [ 4:9 عصر ] [ پریناز ]