چند تا ضرب المثل باحال
خوب داریم میرسیم به آخرای سال،به قول بعضیا (چقدر زود دیر شد) ولی خوب من که یواش یواش دارم پیر میشم باید جارو واسه جوونا باز کنم هرچی صبر کردم که این نویسنده های وبلاگ (همکارام) یه مطلب جدید بذارن، دیدم نه نمیشه. این بود که خودم دست به کار شدم وچندتا ضرب المثل دزدی رو واستون گذاشتم.البته یادم نیست از کی دزدیدمش.
گویند مرا چو زاد مادر
از فضل پدر تو را چه حاصل ؟!
.....
تو مو می بینی و من پیچش مو
شتر در خواب بیند پنبه دانه
.....
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
.....
اگر داری تو عقل و دانش و هوش
ستمکاری بود بر گوسفندان !
.....
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
اشک کباب باعث طغیان آتش است
.....
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
.....
ناگهان بانگی بر آمد خواجه مرد
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم !
.....
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
......
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه دردینم
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
......
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
.....
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
(نظر شخصی شاعر بود به من ربطی نداره!)
.....
چنان روزی به نادانان رساند
خردمندی نبینی شادمانه
.....
اگه از من تو بپرسی رنگ عاشقی چه رنگه
من می گم رنگش سیاهه... چونکه مشکی رنگ عشقه !
.....
ستاره های سربی فانوسکای خاموش
دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
......
بذار آدما بدونن می شه بیهوده نپوسید
راز سنگرای عشقو کی می دونه غیر خورشید ( ؟! )
نتیجه:
نداره. هه هه هه...
راستی جون مادرتون نظر بدید. نه به خاطر اینکه سوسسک نشید به خاطر اینکه بگم رفیقام حداقل به اندازه یه قاشق معرفت دارن.
حالا شما یه ملاقه بریز.
[ چهارشنبه 88/12/26 ] [ 12:42 صبح ] [ پترس ]