یوهاهاهاهاها
یه روز پسر بد میخوره به دیوار برمیگرده
یوهاهاهاهاهاها
یه روز رها میره معدن، بقیش باشه واسه بعدن
بازم یوهاهاهاها
یه روز زینب میره دریا، بقیش باشه واسه فردا
یو هه ها هه ها هو هو هو
یه روز یه ترکه میخوره زمین، بلندش میکنن میبینن ستایشه
هاهاهاهاهاهاها
یه روز به سحر میگن بگو دوچرخه، میگه دوچرخه، میگن برو بچه دماغو
یه یه یه یه یه
یه روز یه یه نفر داشته میرفته نگو داشته میومده
یاه یاه یاه یاه یاه...بخندید دیگه ،آخه پارمیدا بوده
رشتیه بچه قم بوده
یوهاهاهاها، فکر بد نکنیدا ، من نبودم
راستی تو مطلب بعدم میخوام عکسمو بذارم تو وبلاگ
[ شنبه 90/2/31 ] [ 6:41 عصر ] [ پترس ]