روشنی را نان را هوا را گیتار را نه ب بخشید همونا رو فعلا شما از
وایییییییییی که چقدر دلم میخواست آپ کنم هی این میومد هی اون میومد و هی منم که هیچی بوغ نه هویج نه شمس الله اگه دستم بهت نرسه نبات علی تو نظر پارمیدا توضیحات لازم داده شده است.
اگه تا 24 روز بعد من کسی خواست اپ کنه اجازست وگر نه نه نه نننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننه ننه نه
نه
اره 24 روز من یه ماه نبودم تو این یه ما داشتی چی کار میکردی؟؟؟ اگه اپم کردی که همون یکیت واسه یه ماه بسه اره حتی شما دوست عزیز(نخ سوزن نبات علی)
اومدم بگم
روشنی را
نان را
هوا را
از من بگیر اما لبخندت را هرگز
بابا نخند زشت میشی اه اه
ناز ننننکنننننننننن دیگه ناز تو خریدار نداره خوب نداره که نداره خودم میخرم باز خندید نخند
قهری
اگه تو بامن قهری من که آشتیم..................
حالا میخوام متن کاملشو بزارم شعر شماعیل زاده نه همون قضیه لبخند و زشت میشی و اینا
Toglimi il pane, se vuoi,
toglimi l" aria, ma
non togliermi il tuo sorriso.
Non togliermi la rosa,
la lancia che sgrani,
l" acqua che d" improvviso
scoppia nella tua gioia,
la repentina onda
d" argento che ti nasce.
Dura è la mia lotta e torno
con gli occhi stanchi,
a volte, d" aver visto
la terra che non cambia,
ma entrando il tuo sorriso
sale al cielo cercandomi
ed apre per me tutte
le porte della vita.
Amor mio, nell" ora
più oscura sgrana
il tuo sorriso, e se d" improvviso
vedi che il mio sange macchina
le pietre della strada,
ridi, perchè il tuo riso
sarà per le mie mani
come una spada fresca.
لبخند تو
اگر می خواهی
نان را
هوا را از من بگیر
اما لبخندت را هرگز
گل رز را از من نگیر
آن موج نقره ای
که از لبخند تو متولد
میشود را از من نگیر
نبرد من طولانیست
با این وجود با چشمانی خسته
ناگهان سرزمینی را می بینم که
تغییر نمی کند
اما لبخند تو مرا به آسمان ها می برد
گویی دریچه ای به سوی زندگی بهتر بر من میگشاید.
عشق من ساعت ها
در جسم تاریک خود
لبخند تو را می بینم
مرا میبنی که همچون ماشینی
بر روی سنگهای جاده میلغزم
و تو می خندی
چرا که خنده ی تو برای
من همچون شمشیری سرد است
من نمیدونم چرا شاعر روشنی رو یادش رفته حالا شما ببخش
یه متن دیگه هم خوندم خیلی حال کردم اینم میزارم اخه معلوم نیست نوبت ما کی بشه این لبخند از خوشحالی نیست از غمه و همون شعر و اون صحبتها
I"d like to run away from you
but if you didn"t come
and find me...
I would die.
~ by shirley Bassey ~
mi piacerebbe scappare di te
ma se tu non venisse
a trovarmi...
vorrei morire.
من می خواستم از تو فرار کنم
اما اگر نمی آمدی تا مرا پیدا کنی
من می مردم.
میبینم امار مرگ و میر زیاد شده دیگه کسی کسی رو پیدا نمیکنه مخصوصا اگه سنش هم بره بالای 50 دیگه توان گشتن نداره بچاره هااااا
حالا اگه این مطالب و خوندی و یاد کسی افتادی اسمش و بزار
نه
حرف اول اسمش و
نه
اسم مادرش و
نه
دیگه اسم پدر لازم نگو نه دیگه نه و نو نداریم
[ یکشنبه 89/12/8 ] [ 4:53 عصر ] [ رها ]