سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

همدیگر را خوشحال کنیم

برای خوشحال کردن یک زن ، یک مرد فقط نیاز دارد که این موارد باشد  :

 1. یک دوست

 2. یک همدم

 3. یک عاشق ...

4. یک برادر

 5. یک پدر

 6. یک استاد

7. یک سرآشپز

 8. یک الکتریسین

 9. یک نجار

10. یک لوله کش

11. یک مکانیک

12. یک متخصص چیدمان داخلی منزل

13. یک متخصص مد

 14. یک روانشناس.

15. یک دفع کننده آفات

16. یک روانپزشک

17. یک شفا دهنده

18. یک شنونده خوب

19.. یک سازمان دهنده

20. یک پدر خوب

 21. خیلی تمیز

22. دلسوز

23. ورزشکار

 24. گرم

 25. مواظب

 26. شجاع

 27. باهوش

28. بانمک

29. خلاق

 30. مهربان

 31. قوی

32. فهمیده

33. بردبار

34. محتاط

35. بلند همت

36. با استعداد

37. پر جرأت

 38. مصمم

39. صادق

 40. قابل اعتماد

 41. پر حرارت بدون فراموش کردن :

42. تعریف کردن مرتب از او

 43. عشق ورزیدن به خرید

 44. درستکار بودن

 45. بسیار پولدار بودن

 46. تنش ایجاد نکردن برای او

 47. نگاه نکردن به بقیه دختران و در همان حال، شما باید :

 48. توجه زیادی به او بکنید، و انتظار کمتری برای خود داشته باشید

49. زمان زیادی به او بدهید، مخصوصاً زمان برای خودش

 50. اجازه رفتن به مکانهای زیادی را به او بدهید، هیچگاه نگران نباشید او کجا می رود.

 51. هیچگاه فراموش نکنید : بسیار مهم است * سالروز تولد* * سالروز ازدواج* * قرارهایی که او می گذارد*

 

 

چگونه یک مرد را خوشحال کنیم :

 

 

 

 

فقط تنهایش بگذارید!!!!

 



[ جمعه 89/12/13 ] [ 1:25 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

سیر تکاملی دختر ها و پسرها

بعد از لطف همکارای گرامی که اسم همه رو تو خوب ها آوردن به جز من گفتم یه مطلب دیگه بذارم که ایشالا نه تکراریه نه .......

پترس پس کجایی مهمون دعوت میکنی خودت جیم میشی  بیا که اینجا بی تو سوت و کوره

 

سیر تکامل آقا پسرها

 

سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی

سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد

سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن

سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن

سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه 

سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن

سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن چی شده

سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن

سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن

سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه

سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت

سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست

سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین غلامتون باشم ؟

سن 27 سالگی : آخیش

سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم

 

سیر تکامل دختر خانمها

 

 

سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم

سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی

سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن

سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث

سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن

سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست

سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچلی می گیره ... می دونم

سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط

سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه

سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن

سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه

سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر کن میخواد باشه ، باشه

سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله

سن 27 سالگی : آخیش

سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی

 



[ شنبه 89/11/9 ] [ 11:10 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

آره.شک داری؟ هدف آقا پسرا جلب رضایت شما دختر خانمهاست

این شعارو سرلوحه کارش قرار می ده و می ره بوتیک یه جعبه لوازم آرایش می گیره صد و سی تومن . بار اول دوم چون بلد نیست زیر ابرو برداره زیر و بالا رو با هم برمی داره و اصلا ابرو نمی ذاره . ولی خوب از اونجا که "انسان جایزالخطاست" اونم اینقدر تمرین می کنه تا کم کم یاد می گیره. سفید کننده می زنه به چه سفیدی... ریمل می زنه به چه سیاهی... رژ می زنه به چه قرمزی... می شه مث کلاه قرمزی...
موهاشو که دمب اسبی می کنه سه تارو از سمت چپ و پنج تارو از سمت راست آزاد می کنه و می ندازه رو صورتش . اون دوتا تارموی اضافی سمت راستم حکایت داره . نماد خودشه و دختری که انشالا اونرو باهاش آشنا می شه . عشقه دیگه...چه می شه کرد ؟
یه زنجیر طلا گردنش می ندازه اونقدر پهن که آدمو یاد قلاده سگای "ژرمن شپرد" می ندازه . یه دستبند می ندازه دستش که چنان جرینگ جرینگ می کنه که آدمو یاد زنگوله "بزغاله های شبیه سازی شده به دست پژوهشگران توانمند ایرانی" می ندازه . بعد که کامل شد می ره سر مسیر وایمیسه . واسه شروع کار سعی می کنه مخ دخترای پنجم دبستانی و اول راهنمایی رو شیربرنج کنه . بعد کم کم ارتقا می گیره و می ره سر مسیر دبیرستانیا .
اولش فقط با یکی دوست می شه ولی کم کم می فهمه هر چیزی یه زاپاس لازم داره ، پس می ره دنبال یه زاپاس واسه دوست دخترش... و از اونجایی که فکر می کنه هر چیزی یه زاپاس می خواد ، واسه زاپاسشم میره دنبال زاپاس و...
اگه قیافه داشته باشه (پسره رو می گم) نونش تو روغنه . دخترا رو مجبور می کنه براش خرج کنن . ولی وای به حال اون بیچاره بدقیافه . مجبوره واسه دوست دختراش مرتب پیاده بشه... که ولش نکنن .
می گذره و می گذره و می گذره تا کم کم می فهمه عاشق یکی از دخترا شده . از اونجا که آقا پسر خیلی حرفه ای تشریف داره شروع می کنه به آمار گرفتن از دختره که می بینه بله... آمار طرف پاکه و خانم از برگ گل پاک تره و قبلا با هیچکس دوست نبوده . شروع می کنه دوست دختراشو دور انداختن که فقط با همین یکی که عاشقشه بمونه . شروع می کنه واسه دختره خریدن کادو ، هدیه ، انگشتر ، تاپ ، شلوار ، روسری... می گذره تا اینکه یه روز زنگ می زنه گوشی "خانم بچه ها" می بینه "حاج خانم" جواب نمی ده . چن روزی زنگ مرتب زنگ می زنه و جواب نمی گیره . بخاطر دوری و بی خبری از عشقش مریض می شه . می برنش بیمارستان... که می فهمن بله... آقا ایدز داره . وقتی از بیمارستان میاد بیرون نتیجه گیریش از اتفاقات گذشته اینه : یه دختر عاشقم کرد ، خرم کرد ، مریضم کرد ، بدبختم کرد ، ولم کرد . و اون طرف معادله رو اینجوری می نویسه : دخترا رو عاشق خودم می کنم ، خرشون می کنم ، مریضشون می کنم ، بدبختشون می کنم ، ولشون می کنم

  ... 

 



[ سه شنبه 89/11/5 ] [ 4:21 عصر ] [ پسر بد ]

نظر

ورود با شکوه و افتخار آم?ز پسر بد

یه سلام گنده از طرف پسر بد به جناب پترس جوووووووووون و   زیر دستاش

منم اومدم باهم بترکونیم

من که نمیدونم تو گروهتون چه خبره ولی چون کلا آدم پایه ایم اینجام بسم ا...

 از احساس الانم بگم که خیلی خوشحالم در پوست خودم نمیگنجم       وه ه ه ه ه ه ه

دیگه هم وقتمو نگیرید خیلی کار دارم   درسامم نخونیدم میخوام

برم خواستگاری نگو نه نگونمیشه ...........

راستی اینم بگم که من زیاد نمیتونم بیام وبلاگ بسرم ولی بعد امتحانا می جبرانم

دوست نداشتن منو با یه نظر گنده به اعلامید



[ شنبه 89/10/18 ] [ 5:19 عصر ] [ پسر بد ]

نظر