سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامتی مادر و همیشه و همیشه فقط مادر …

میلاد نور مبااااااارک ....

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ... طوفان زده ام راه نجاتی بفرست

فرمود که با زمزمه ی

                            "" یا مهدی ""

نذر گل نرگس صلواتی بفرست!

                                         میلاد نور مبااااااارک ....

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

اینم از طرف عشق نازم :

همه گویند به امید ظهورش صلوات ...   کاش این جمعه بگویند به تبریک ظهورش صلوات

 



[ یکشنبه 90/4/26 ] [ 3:3 عصر ] [ پریناز ]

نظر

نصیحت اوس اصغر به دخملش!

اوس اصغر به دخترش شبنم، گفت، بنشین که صحبتی دارم،

شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام،
چون که امروز با خبر شده ام،
که تو در کوچه ای همین اطراف،
با جوانی جُلنبر و الاف،
سخت سرگرم گفت و گو بودی ،
چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟
رفته بالا فشارم ای گاگول،
سکته کرده ام مطابق معمول،
ای پدر سوخته ، بدم الان ،
پدرت را درآورد مامان،
میروی "داف" میشوی حالا؟
فکر کردی که من هویجم ، ها؟
بزنم توی پوز تو همچین،
که بیاید فکت به کُل پایین؟
دخترم جامعه خطرناک است،
بچه ای تو ، مخت هنوز آک است،
آن پدر سوخته چه می نالید؟
بر سرت داشت شیره می مالید؟
بست لابد برای تو خالی،
وای از این عشقهای پوشالی!
شبنم آنگاه بعد از این صحبت ،
گفت بابا خیالتان راحت ،
من فقط فحش بار او کردم ،
ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت آدم؟
بچه در راهه ، پس کجاهایی؟
خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که اوس اصغر این سخن بشنید،
کُل فکش به سمت چپ پیچید،
کله اش روی شانه اش ول شد،
سکته اش مثل این که کامل شد!

پوزخند  پوزخند  پوزخند



[ دوشنبه 90/4/13 ] [ 7:54 عصر ] [ پریناز ]

نظر

قوانین وبلاگ و معرفی مختصر بچه ها !

[ جمعه 90/3/27 ] [ 3:57 عصر ] [ پریناز ]

نظر

روز مرد است و عجب!!!

سلام به خانواده ی بی بخار خودم !

و یه سلام ویژه به آبجی جدیدمون آفریده جون !

خب اول از همه جا داره که امروزو به (بابای زحمتکشمون) تبریک بگم ...

بابایی الهی قربون خودت و جیبت و حساب بانکیت و ماشین خوشگلت برم روزت مبارک !

البته از طرف خودم، مامان رها و همه ی بروبچ خ ر خون !

حالا همه باهم :

بابا باید برقصه ... بابا باید برقصه !

خب حالا چشماتونو ببندین که میخوام به شوشوی مهربونمم تبریک بگم ...

بستین ؟!

همه با هم بله ه ه ه ه

خب هولم نکنین الان میگم !

نگاه عاشقانه ات ؛ وقتی که قهر می کنی .

.

.

مثل پیدا کردن دو هراز تومنی توی جیب پُشت شلوار لی قدیمیمه !

یو هاهاهاهاها ...

 

خب جونم براتون بگه ......

 


امروز به نام پدران نام گرفت  ...  زن رفت و ز همسر خودش وام گرفت

هر مرد در این روز بدیدم، کادو  ...  جوراب ، لباس زیر یا مام گرفت !

بعدشم ...


شاعر  ( پترس ) می فرماید:

روز مرد است و عجب!  کادوی ما نایاب است / گر چه این دُر گرانقدر همان
جوراب است!



[ سه شنبه 90/3/24 ] [ 10:55 عصر ] [ پریناز ]

نظر

روز مرد ....

یوهوووووووووووووووووووووووووووو...

سهلاممممممممم ... من اوهمدممممممممممممممم

فقط بخاطر ......

                اصلا نمیگم :(

خواستم یه مطلب مهم رو به بعضی از آقایون خجسته دل اعلام کنم که

واسه روز مرد چشماشون به دست خانوماشون نباشه !

 

به دلیل پشت سر گذاشتن روز زن و گذشتن خرها از پل 

و همچنین گران شدن اجناس و تورم

امسال روز مرد   یوم الشک اعلام شد !!!!

یو ها هو هی هی ...  بلبلبلو

البته لازم به ذکره که خر ما از کرگی دم نداشت !!

 



[ جمعه 90/3/20 ] [ 8:47 عصر ] [ پریناز ]

نظر

مرخصی اجباری ..... !

به آسمون سپردم چشم از تو برنداره ...  مراقب توباشه، سرت بلا نیاره ...  تا تو نخوای نتابه ،

دلت گرفت بباره ...  

                         سپردم باتو باشه هرگزتنهات نذاره.... !

 

سلام به دوستای مهربون خودم ...

خیییییییلی دلم براتون تنگ شده بود !

الانم اومدم که بگم شاید یه مدتی نتونم بیام تو این وبلاگ  پیشتون البته با اجازه ی نبات جون ....

میخوام بدونین که خیییییلی دلم براتون تنگ میشه ...

و به یاد همتون هستم !

اینم یه شعر که تقدیمش میکنم به ...

                                                 تنها عشق زندگیم ..... بخاطر تموم مهربونیاش !!

 

راهیه یه کوله راهم

                  کوله باره عشق رو بستم

      دیگه از خودم بریدم

                                        دیگه از آینه خستم

تویی کعبه ی وجودم

                           دور چشمای توگشتم

                                                   نکن از دلم گلایه

                                                                               باید از تو میگذشتم...

تقدیم به تو ........



[ دوشنبه 90/2/26 ] [ 12:1 عصر ] [ پریناز ]

نظر

خصوصیه!

[ جمعه 90/1/12 ] [ 1:40 صبح ] [ پریناز ]

نظر

تفللللللللللللللدم مبااااااااااااارک ... :)

سهلاممممممممممممممممم به با مرام ترین دوستای دنیا ...

وایییییییییییی دیدین این نبات علی ما چیکار کرده؟!

ترکونده دیگه ... اصلا اینجوری نمیشه باید دخترمو بدم بهش ...

اون یکی دخترمم که همین روزا قراره به دنیا بیادو میدم به بابای بد خودمون ... چیکار کنم دیگه!

یو هاهاهاهاهاهاها ... :)

الان کلی ذوق مرگ شدم ... از همتون ممنونم!

پس به افتخارم .. تفلللللللللللللللد تفللللللللللللللد تفللللللللللدم مبااااااااااااااااااااااارک ...

هورااااااااااااااااااااااااااااا ... چیه؟! این به افتخار خودم بود!

راستی این عکسی که میبینین کیک تولدمه ... اصلا تعجب نکنین که چرا اینقدر زشته!

آخه این اصلا سلیقه ی من نیستش که ...

منم که اصلا فضول نیستم که بگم سلیقه ی نبات علی خودمونه ... من به کسی نمیگما ... خیالت راحت باشه!

این کیک رو اصلا  نبات علی ن خریده ... به قول سحر یو هاهاهاهاهاها



[ پنج شنبه 89/12/19 ] [ 12:26 عصر ] [ پریناز ]

نظر

آخه چرا خدا این مرد هارو را آفرید؟! :)

چرا خدا مردها را آفرید؟
1. هدف خاصی نبود
2. گِل اضافه مونده بود
3. نسخه آزمایشی بود
4. اصلا کار خدا نبود


چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟
1.از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند
2.مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3.وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4.حالا چه عجله ایه؟


اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
1.چیز خاصی نمی آفرید
2.پیراشکی
3.خروس دریایی
4.فضای خالی


اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟
1.مگه قراره اتفاقی بیافته
2.خارشتر کویر لوت که آفت نداره
3.اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد
4.یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر


چه وقت مردها عاشق می شوند؟
1.چه وقت مرد ها عاشق نمی شوند!
2.هر وقت مامانشون بگه
3.چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4.یک روز از همین روزا !


مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟
1.در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2.جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)
3.بستگی تام و تمام به میزان تستر.... دارد.
4.رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.


مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟
1.فنر با ثابت بالا
2.پارچه استرچ
3.یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته
4.کش تیرو کمان


مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟
1.هر شب
2.هر وقت که خدا بخواد
3.هر وقت تستر..... بگه
4.سیکل خاصی ندارند


مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟
1.اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!
2.تمام تلاششون رو می کنن که بتونن 1 کاری بکنن!
3.به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!
4.می رن کلاس آمادگی جسمانی!!


وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟
1.چیزی نمی گن چون وقت عمله
2.وقت نمی کنن چیزی بگن
3.اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه
4.در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن


مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟
1.با دست
2.با تور
3.با چنگول
4.با زبون



معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟
1.هر که پیش آمد خوش آمد
2.به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه
3.ده بیست سی چهل             

 

            هر آدمی میتونه پسر باشه ولی هر پسری نمیتونه آدم باشه

 

یوهاهاهاهاهاهاهاهاها... :)

البته بلا نسبت بابا ی بد ( همون پسر بد ) و نبات علی ( پترس ) !

چون اونا اصلا آدم نیستن که ... اونا فرشته ان ! :)



[ سه شنبه 89/12/10 ] [ 2:12 عصر ] [ پریناز ]

نظر

همسر عزیزم من رسیدم ! :-)

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که آن هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم می گیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود وبدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد .

در این ضمن درگوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند. ( وای که چه با کلاس بودن )
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد .

پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم

می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش اینا اینجا کامپیوتر دارن  و هر کس که به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیزو  چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا می بینمت .

امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه .  وایییییییییییییی چقدر اینجا گرمه .....!!!

یو ها ها ها ها ها ها  ....  پوزخند  پوزخند



[ پنج شنبه 89/11/28 ] [ 12:10 صبح ] [ پریناز ]

نظر