سلام زينب جون.
خوبي؟
واي از دست اين معلما كه يه خاطره خوب ازشون ندارم. هيچوقت دوست نداشتم واسشون هديه بگيرم.مادرم به زور به من يه هديه ميداد تا اونو بدم به معلمم. اين معلمارو بايد دونه دونه دار زد تا عبرتي باشن براي ديگران.من از همون بچگي شانس نداشتم وبد ترين معلما گير من ميومدن.حالا هم توي دانشگاه بدترين استادها گير من ميوفتن. نميدونم چيكار كنم. اون از معلماي دوران مدرسه كه نشد من يه روز از دستشون كتك نخورم اينم از استاداي دانشگاه كه فقط به دخترا نمره ميدن،يا به اونايي نمره ميدن كه بيشتر چاپلوسي ميكنن.
اي بابا اين روز معلمو جمعش كنيد جاش يه قهوه خونه بزنيد مردم برن چايي بخورن حال بيان.
من الان از دست چندتا از معلماي دوران مدرسمون حسابي عصبانيم،اگه بگيرمشون.......آره. حالا ببينيد. تا حالا هم شانس آوردن كه نديدمشون.
من همه درسام بالاي 17 بود ولي هيچ وقت مشق نمينوشتم. حتي اگه سر كلاس رياضي هم نميرفتم مسائل رياضي رو حل ميكردم. بچه كه بودم يه خورده باهوش بودم ولي از مشق نوشتن بدم ميومد از بس كه از دست معلمام كتك خوردم الان اندازه يه جلبك هم آي كيو واسم نمونده.
حالا هي شما از اين معلما تشكر كنيد ببينم آخر به كجا ميرسيد.
من بايد توي اين روز لباس سياه بپوشم.
فعلا....